هدیه ای از خدا برای مامانی و بابایی

سلام به دوستای عزیزم بعد کلی تاخیر اونم به علت در دسترس نبودن اینترنت اومدم پیشتون الان که اینو مینویسم روژین من 3 ماه و 7 روزش هست اینم یکی از عکساش البته عکس زیاد گرفتم ولی نتونستم درستش کنم بذارمش اینجا ...

خلاصه روز به دنیا اومدن دختر گلم فرا رسیده بود خیلی اشفته بودم نمیدونستم چی میشه میدونستم دردام داره زیاد میشه تا صبح طاقت نمیارم دکتر خودم گفته بود صبح بیا بیمارستان زایشگاه امپول زور بزنم برات  اما دخترم خیلی عجله داشت خداروشکر  خیلی ممنونم از خدا به خاطر این فرشته کوچولو  تا صبح دیگه دختر نازم تو بغلم بود بازم خدا رو شکر الانم دارم این مطلبو مینویسم دخترم خوابه 5 روزش شده  امروز ازمایش تیروعید داشت با باباییش و مامان بزرگ بردیمش ار عشقم خون گرفتن الهی فداش بشم تمام زندگیمون دخترمونه

دختر قشنگ مامانو بابا الهی خانم دکتر قبول کنه سزارین بشم تو رو زودتر ببینم شکمم خیلی سنگینه تو کوچولو هم خسته شدی میدونم ناناز مامان الهی همیشه همه نی نی ها سالم باشن با مامانا شون و بابا هاشون دوست داریم منتظرتیم

دخملی مامان خانم دکتر با سزارین موافقت نکرد گفت باید دخمل کوچولو رو طبیعی دنیا بیاری دختر گلم حالا مامان باید تا 12 ماه بعد صبر کنه تا خانم دکتر مامانیرو معاینه لگن کنه بعد ببینیم خدا چی میخاد راضیم ب رضای خدا الهی فقط تو سالم باشی برام از همه چیز مهمتره دختر نازم خیلی دوست دارم عشقم

هوا خیلی سرده  حتی نمیشه پنجره رو واز کرد واییییییییییییییییییییی دختر بابا و مامان ناز داره جیگر مامان ناز داره عسل بابا ناز داره فدات بشیم عشقمونی دخملی ...

دوست دارم ١٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠تااااااااااااااااااااااااااا اااا دوست  دارم ١٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠ تا از طرف بابا حسین برای دختر نازم عشق بابا فندق بابا الهی حضرت محمد ص نگه دار همه نینیها و مادر پدراشون باشه. ...